تحلیــــــلی در مورد :وضعیت کنـــونی پناهنده گان افغان در هالند ، دشواری ها و فشارها
صديق وفا صديق وفا


طی پانزده سال پیشین حدود (40000) افغان در کشور هالند منحیث مهاجر پذیرفته شده اند . این رقم بیانگر آنست که در مقایسه با سایر کشورهای اروپائی مانند انگلستان که سالانه (9000) نفر ، اطریش (13000) را دربر میگیرد ، هالند با رقم کمتر از(3000) نفر سالانه از جمله آنعده کشورهای اروپائی میباشد که کمترین افغانرا پذیرفته است . سیاست های پناهنده ستیزی در این کشور در سطح اروپا نمونه و الگو میباشد . چنانچه ابداعات و تدارکات هالند با پیش نمودن قوانین سد کننده برای ورود پداهنده گان خاصتا ً بعد از سال ( 1994 ) مصداق صریح این مدعاست ، پالیسی های سختگیرانه الی سال ( 1998 ) قوانینی را در ضدیت با خارجی ها به میان آورد که ورود افغانها به این کشور را محدود و حتا قطع نمود. چنين پاليسی ها حرف را بجائی کشانیده است که گويا کشور از هجوم پناهنده گان در خطر است و باید مام میهن از اپیدیمی پناهنده نجات یابد ، اینها فراموش نموده اند که اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسيون ژنيو چه صراحت ها و وجايبی را بدوش ايشان گذاشته است . در اينجا با کنوانسيون ژنيو خدا حافظی مي گردد و بازار آزاد همه چيز را تغير داده است حتا تعهدات بين المللی و حمايت از حقوق بشر را .... از حقايق چشم پوشی مينمايند . اين ها بخاطر جلوگيری از آمدن پناهنده به هر حربه ای متوسل ميشوند . اين طرز برخورد نه تنها با اوضاع جاری در کشور افغانستان توافق ندارد ، بلکه در ضديت آشکار با روحيه کنوانسيون ژنيو قرار دارد که در عين حال بيانگر عدم رعايت دولت هالند از تعهدات بين المللی شان در قبال پناهنده گان ميباشد . هنگام انتخابات پارلمانی و شهرداری ها چنين تقابل در طرح و نظريات راست گرايان و ليبراليست ها تبارز چشمگيری دارد . آنان با استفاده از کرکتر منفی اقليت ضد خارجی و ضد پناهنده به قضيه چنان شاخ و برگ ميدهند که گويا همه بد بختی ها ، رکود اقتصادی ، پائين بودن سطح کاريابی و ساير دشواری ها ناشی از آنست که اين کشــــــور ميـــــزبان ( 26000) پناهنده و خارجی بدون سر نوشت است . خانم فردونگ بارها گفته است که شــــر اينها هر چه زود تراز سر بدر شود .سطح مشغوليت و کار يابی همه ، خاصتا پناهنده گان افغان که کمتر از (5) در صد را احتوا ميدارد ، تشويش آور است ، حجم پيوستن خانواده ها از بيرون که از سال ( 1990 تا 1996 ) صرف (27 ) افغان را در بر ميگيرد ، عجيب و سوا ل بر انگيز ميبا شد . اين در حاليست که طی سالهای مذکور جنگهای تنظيمی و خانمانسوز در افغانستان بيداد ميکرد و جهــــــــان را به لرزه در آورده بود . اما افغانها که در دوره های مختلف در ميـــــان خود به استخوان شکنی مصروف اند ، در سطح بين المللی نيز يار و مدد گار و ارگانهائی ندارند که از داعيه بر حق آنــــــان حمايـت و پشتيبانی نمايد ، روی همين دليل است که افغان و افغانستانی در همه جا تحت فشار و تعذيرات قرار داشته ودر مورد نقض حقوق شان هيچگونه بازپرسی وجود ندارد .
در اينجا شعار و سياست " همه با همه و پناهنده بی پناه " مصداق اصلی يافته است . پناهنده ها به ويژه پناهنده گان افغان که شديداً نياز به دستياری و کمک دارند ، بادريغ که در بد ترين وضعيت قرار داشته و با تهديد های مبـــــــنی بر اخراج اجباری به روان افسرده گی وصدها تکاليف جســـــــمی مبتلا شده اند . در رابطه به بر گشت اختياری ، داستان هــــــــا و مثال های جالبی وجود دارد : يک خانواده افغان که در کمپ ( ليممر ) در بی سرنوشتی قرار دارد ، چند روز قبل به وسيله وکيل اش آگاهی دريافت ميکند ، که هر چه زود تر برگه برگشت داوطلبانه را امضا کند . هنگاميکه اين فاميل از آن ابا می ورزد وکيــــل دولتی برايشان ميگويد : اين کار را شما بخاطری کنيد ، که من مجال بيابم تا برايتان تقاضای جديد پناهنده گی نمايم . هنگامی که اين ها تحت فشار ورق را امضا میکنند، پاسخ مقام های پناهنده پذير روشن است و آن اينــــــــــکه : اقای وکيل حالا که اين پناهنده ها خود عزم بر گشت دارند ؛ به گشايش دوسيه مجدد نيازی نخواهد بود . بدينتر تيب پناهنده را در دو سنگ آسياب قرار ميدهـند. به خانواده ديگر افغان گفته ميشود ، چون از قوم بلوچ هستيد؛ هرگاه بداخل افغانستان زنده گی تان در خطر است ، ميتوانيد در آنطزف سرحد به بلوچستان نقل مکان کنيد . چنين مثال ها که ا ز يکطرف بيانگر عدم شناخت شان از وضع اتينيکی و سياسی افغانستان است و از جانبی هم نوعی تهديد ، فشار و برخورد خشونت بار را در رابطه به باز گردانيدن افغانها در قبال دارد فراوان است و همه گان بدان آگاهی دارند . رويدادهای اخير ميرساند که هالند چتر حمايوی را که بعد از سال 1994 در رابطه به افغانها به ميان آورده بود ، بدان نقطه پايان گذاشته ، ميزبانی و مهمانوازی دولت هالند به تهديد ، تخويف و حتا ا خراج افغانها گرايش يافته است . هر گاه به عواقب چنين تصاميم توجه صورت گيرد ، ميتوان به ساده گی به عمق و پهنای فاجعه بشری ايکه در اثر آن به وجود خواهد آمد پی برد و فريادهای دفاع از حقوق بشر را تحت ســــــوال قــــــــرار داد . مضحک تر اينــــــــــــکه : بخش قابل ملاحظه پناهنده گان افغان را که سياسی بودن شان کاملا روشن است ، با نيرنگ های خود ساخته و خود بافته تحت ماده ( 1- اف ) قرار داده و از حق پناهنده گی محروم ساخته و آنان را به سلب مصئونيت بين المللی تهديد می نمايند . اين در حالی است که کوچکترين اسناد و مدارک اثباتيه مبنی بر نقض حقوق بشر از جانب چنين افغانها وجود ندارد . صرف به اتکای گزارشات غرض آلود مقامات پاکستان اين اتهامات دامن زده ميشود ، از نگاه حقوقی چنين پيش آمد را ميتوان نوعی تحديد آزادی ، شکنجه روانی و اتلاف حقوق دانست که در ضديت صريح با ماده ( 5) اعلا ميه جهانی حقوق بشر و ساير ميثاقهای بين المللی قرار دارد. اگر مقامات به اتهامی که نسبت داده اند باور دارند ، چـــــــرا تا کنون پرونده متهمان به محکمه جزائی بين المللی ارجاع نشده تا مجرم تخيلی مجازات شود و يا مفتری اصلی غرامت به پردازد . چون ادعا ی مذکور در مورد همه و بطور کلی واقعيت ندارد ، بناً از اقداماتی که باعث افشای حقايق پشت پرده شود و واقعيت نيات سئو تداوم جنگ سرد را بيان دارد ، بيــــم داشته ، از توسل بدان ابا می ورزند . در اينجا به آگاهی بايد رسانيد که: الگوی هالند در رابطه به اپيديمی شامل ساختن افغانها به آرتيکل ( 1- اف) به کشور های ديگر اروپائی مانند : جرمنی ، دنمارک ، سويدن و غيره نيز ســـــــرايت نموده است . هرگاه با اتخاذ تدابير قانونی و توسل به اقدامات دفاع حقوقی مستدلل و به کار گيری خرد مندانه مدارک و داشته ها مبادرت به عمل نيايد وهمه ريزرف ها متمرکز نگردد ، بعيد نخواهد بود که اين اپيديمی همه گير شود وهمه انهائی را که اکنون لميده اند و موقف سيل بين را دارند مبتلا سازد ، چنانچه بسا مثالهائی وجود دارد که بيانگر رجعت به دوسيه های چنين کسان است . به طور کلی اين نوع برداشت نمی تواند حقيقت زنده گی افغانهای پناهنده در هالند را بيان دارد ، افغانهای پناهنده در اروپا بخصوص در هالند انهائی اند که مطابق روحيه کنوانسيون 1951 ژنيو در اثر تعقيب و تهديد نيروهای بنياد گرا و اکسترميست که بر وضع مسلط اند به اينجا پناهنده شده اند . اخيراً دولت هالند از گشايش دومين و سومين مرکز بازگردانيدن اجباری پناهنده گان در شهرک ( فوخود ) خبرداد . اين مرکز به همکاری نطامی ها توسط اداره مهاجرت بنا يافته است . اين کمپ گنجايش 350 نفر را دارد و الی سال 2012 باز نگهداشته ميشود ، در اينجا و ساير همچو محل ها پوليس رول کارمندان دولتی را ايفاء ميدارد . اجلاس مورخ 16 فبروری 2005 بروکسل که در باره تعين سرنوشت پناهنده گان افغان در ايران و پاکستان و کشورهای صنعتی عنوان شده بود ، در آن کميساری ملل متحد در امور پناهنده گان و کمسئیون اروپائی تصريح داشت ، که گذشته از فلسطينی ها ، افغانها بزرگترين رقم پناهنده گان جهان را تشکيل ميدهند ، در اين اجلاس گفته شد که همه افغانهای بی سرنوشت باز گردانيده شوند ، اما از انجايئکه جنبه های عملی چنين تصاميم بعيد به نظر ميرسد بناً انتظار ميرود که با پايان يافتن برنامه بازگشت اختياری ( داوطلبانه ) پناهنده گان باقيمانده اجازه داشته باشند که در کشورهای ميزبان به صورت موءقت يا دائمی باقی بمانند .
اما باید خاطر نشان ساخت که بدست آوردن چنین امکان که پناهنده ها در کشور های میزبان جا داده شوند ، بدون مبارزه ومقاومت میسر نخواهد بود ، چه هر یک از دستاوردهای پناهنده ها محصول مبارزه سازمان یافته به وسیله نهادهای حامی پناهنده است .در این عرصه دوستان ایرانی ما تجارب کافی و اندوخته های فراوان دارند ، ما افغانها که هنکام تبارز پیشینه تاریخی و به رخ کشیدن افتخارات ملی به کسی تن نمیدهیم ، باید در انسجام امور زنده گی و به ویژه دفاع از حقوق مسلم خود توانائی آنرا در یابیم که مانند سایر پناهنده ها بدور سازمان و نهاد خود جمع شویم و خود و هموطن خود را از مصیبت حتمی نجات دهیم . کمیساری های ملل متحد در امور پناهنده گان درگزارش سالانه خود در مارچ 2005 میگوید ؛ از سالهای 80 تا پایان 2004 عیسائی در 38 کشور اروپائی و غیر اروپائی که به کنوانسیون ژنیو ملحق شده اند ، بیشترین پناهنده ها در سال 1992 بعد از فروپاشی نطامهای دموکراتیک و جاگزین شدن انارشی بنیادگرایان ، ( جهادی ها ، رژیمهای طالبی و وابسته به جهان غرب و سرمایه داری ) کشورهایشان را ترک نموده اند که رقم درشت 4/8 ملیون نفر را در سراسر جهان و منجمله حدود 5/6 ملیون نفر را در کشورهای متمدن و اروپائی در بر میگرفت ، این رقم در دهه هشتاد که اکنون دستگاههای دروغ پراگنی دست بدست هم داده و آن دوران را به باد لعنت میگیرند و یکسره از حقایق چشم پوشی مینمایند از 2 ملیون پناهنده آنهم به تشویق و ترغیب ترک وطن از هیولای سوسیالیزم و پیکش نمودن دنیای پر زرق وبرق تجاوز نمیکرد ، هم چنان قابل یاد آوری است که بعد از سختگیری ها و مسدود ساختن سرحدات کشورهای امن این رقم از سالهای ( 1995 تا 1998 ) دوباره در سطح اولیه دهه هشتاد یعنی به ( 2-3 ) ملیون پناهنده گاهش یافت . بازهم موج جنگ ها و تصادمات بعد از 11 سپتامبر و فشار روز افزون بالای اهالی بیگناه و معصوم ملکی این رقم را علی الرغم موانع جدی دوباره تا ( 5/4 ) ملیون ارتقا داد .اما بعد از شیوع سیاست های پناهنده ستیزی و تدابیر وزرای داخله و امور مهاجرت کشورهای اروپائی در کوپنهاگن و به تداوم ان ، تصامیم و فیصله های سختگیرانه اتحادیه اروپائی با نقش برازنده کار گزارن هالندی ان در بروکسل این رقم تا اخیر سال 2004 دوباره کاهش یافت و اکنون بیشتر از(5/3) ملیون پناهنده در سراسر جهان وجود ندارد . بر مبنای تحلیل کمیساری های ملل متحد اروپا باید خود را در عرصه پذیرفتن پناهنده ها تغیر دهد و میگوید که بحران پناهنده گی اروپارا تهدید نمی کند و از نگاه ملل متحد بائست امور جلب پناهنده ها دوباره مسیر و کرکتر انساندوستانه خود را از سر گیرد. در پايان اين چشم انداز فشرده سوال مطرح ميشود که با چنين اوضاع چه بايد کرد ؟ و چه ميـتـوان انجام داد؟ وضعيت دشوار و پيچيده است ، ائتلاف ها و اتحاد ها عليه پناهنده گان ، اختراعات ، ابداعات و تدارکات قانونی و غير قانونی در ضديت با کنوانسيون ژنيو ادامه دارد ؛ با دريغ که تحت چنين ضربات کاری يک عده سرگيج شده ، راه را از چاه مفقود کرده و سراسيمه گی و درپچالی در آنها مستولی گرديده است ؛ نخست ما بايد تدابيری اتخاذ کنيم که پناهنده گان باور از دست رفته شان به نهاد ها را دوباره احيا کنند و از حالت روحی کنونی که به هيچ کس و هيچ چيز اعتماد نمی کنند به جانب همدلی و همبستگی گشانيده شوند . ارگانهای کار با پناهنده ها ( اتحاديه ، انجمن؛ و سايرچنين نهادها) از حالت رکود و جمود نجات داده شود و به نهادها و ارگانهای واقعاً خدمت گذار مبدل شوند تا بتوانند در دفاع از پناهنده گامی بردارد و باور از دست رفته را زنده سازد . اين گام نخست است . هر گاه ما قادر شويم تا اين ارگانهای و نهاد های طويل و عريض را از حالت بی تفاوتی و فقدان کارائی نجات دهيم در حقيقت در پله يکم ولی اساسی کار وارد شده ايم . بعد از آنست که سمت دهی کار و فعاليت ، همسوئی و همگرائی ميان آنان مطرح خواهد بود .
ما شاهد اجلاس متعدد اتحاديه اروپائی و تدابير گوناگون در عرصه بازگردانيدن پناهنده گان افغان بوديم و هستيم .اما همه گان ميداند و خود همين جلسه کننده گان هم معترف اند که افغانستان هيچگونه آماده گی برای پذيرش عودت کننده گان ندارد ، همچنان کشورهای منطقه و جهان هيچگاهی به خود جرات نمی دهند که در مخالفت با کنوانسيون 1951 ژنيو عمل کنند ، بنا ً در چنين مقطع ضروری به نظرمیرسد تا : اتحاد و همبستگی صنفی پناهنده گان افغان را در مقابله با سياست های پناهنده ستيزی حفظ کنيم و انرا در جهت تامين حقوق حقه شان گسترش و سراسری سازيم . حق داده نمی شود ، بلکه گرفتـــــــــه ميشود . بصورت مشخص ميتوان بالای نکات آتی تاکيد کرد : 1) تامين همبستگی و همسوئی نهادها و انجمنهای افغانها در حمايت از حقوق پناهنده گان افغان . 2) تبادل اطلاعات پناهنده گی از طريق فعال ساختن نشريه سراسری ، ارتباطات يارانه ای ( انترنيتی) وهمچنان ایجاد بحشهای مماثل مانند : حقوقی ، فرهنگی ، مالی ، اداری ، تفاهم ، زنان ، جوانان و غیره . 3) تلفيق نکات زيربط اساسنامه اتحاديه در رابطه به مسايل دفاع حقوقی ، تشریک مساعی و سایر فعالیت ها ، برنامه و پروگرام کار آن با برنامه ها و فعالیت انجمنها و نهادهای هموند . بعد از طی چنين مراحل ضروری زمينه آن فراهم ميشود تا به مسايل آتی بپردازيم : 1) از بازگردانيدن پناهنده گان افغان در هالند بنابر نا امنی و عدم مصونيت در افغانستان جلو گيری بعمل آيد . 2) توجه مقامات هالند در تعين سرنوشت آنعده از پناهنده گان افغان که از ساليان متمادی بدينسودر کمپ ها تحت عناوين مختلف در حالت بلا تکليفی به سر برده و با انواع مصائب روحی و جسمی دست و پامیزنند،مطابق روحیه کنوانسیون ژنيو معطوف گردد . در این عرصه با استفاده از وسایل گوناگون نا فرمانی های مدنی مانند: تظاهرات ، مارشها ، راهپيمائی ها ، تحصن در کمپ ها ، شمع افروختن ها و سا ير چنين اقدامات قانونی و مسالمت آمیزتوسل بعمل آید . 3) در رابطه به ترتيب دفاعيه حقوقی ای که دربر گيرنده جهات گوناگون مساله باشد اقدام صورت گیرد . چنین دفاعیه را میتوان به دو کتگوری مجزا و تنطیم داشت . . الف ) طرح دفاعیه برای کلیه پناهنده گان که در آن مسایل عمومی و ناامنی افغانستان به استناد گزارشات منابع معتبر ملی و بين المللی گنجانيده شود . ب ) طرح دفاعيه مشخص برای آن کتگوری از پناهنده گان افغان که شامل ارتيکل( 1- اف ) اند و برخی اتهامات ناروا عليه آنها دامن زده ميشود . مجزا بودن این دفاعيه بدان جهت ضروری است که از جانب مقامات پناهنده پذير با چنین پناهنده گان بر خورد جد اگا نه و مشخص صورت میگیرد . بنا ً طرز دفاعیه آنها به موازات مو ضعگیری ها و صف بند ی ها متفاوت خواهد بود.
در همین مقطع بخاطر فعا ل گردیدن پروسه دفاع حقوقی کتگوری متذ کره لا زمی پنداشته میشود تا تماس با وکیل ما سکویچ از سطح مراجعه و انتظار به وقت گرفتن ها به بازپرس و استفسار ارتقا داده شود . وکیل مذکور با استفاده از ناگزیری ها ی کتله وسیعی از افغانها به زر اندوزی و بی غم باشی مصروف است . اتحادیه انجمنهای افغانها منحیث ارگان مسئول همه پناهنده گان جداً میخواهد تا وکیل ماسکویچ از چگونگی پیشرفت پروسه دفاع حقوقی افغانها اطلا عات روشن را در اختیار فرار دهد . 4) زمان آن فرارسیده است تا در رابطه به ایجاد و چگونگی آغاز کار مرکز کلتوری افغانها در هالند تبادل نظر نموده و پروسه مذکور را که طرح اولیه آن از طریق شماره سوم بولتن خبری به آگاهی رسانیده شده است ادامه دهیم . به صورت فشرده میتوان گفت : منظور از ایجاد مرکز کلتوری در جنب اتحادیه آنست تا بتوانیم از آن طریق در فرآهم آوری تسیهلات به هموطنان مقیم هالند در روزهای خوشی وغم ، محافل ملی و مذهبی ، اعیاد و جشنهای باستانی ، ممد واقع شویم و همچنان مطابق مشی اتحادیه در معرفی فرهنگ ملی و افغانی ما از راه گشایش نمایشگاهها ، تدویر سمینارها ی علمی ، محافل ادبی ، نمایش فلمهای مستند و هنری ، راه اندازی مسابقات سپورتی ، اجرای کنسرتها ، سرگرمیهای سالم برای جوانان و سایر چنین اقدامات مبادرت بعمل آید . در این عرصه با اهمیت منتطر واکنش و دیدگاهای تکمیلی و مهمتر از ان منتطر صدا و سهم عملی هر انجمن و نهاد کلتوری و افغانهای فرهنگ دوست خواهیم بود . تجربه نشان داده است که بنیان گذاری همچو مرکز مستلزم مساعی همه جانبه و تفکر عمیق میباشد و فقط در نتیجه تلاش و کار اشخاص مصمم ایجاد خواهد شد . در اینجا طرح آن پیشنهاد میشود ، اما عملی شدن این کار وابسته به آنست که اتحادیه تا چه حد ظرفیت و پوتانسیل کاری آنرا دارا میباشد و افغانهای عزیز ما تاکدام سطح ضرورت آن را احساس و بدان اقدام مینمایند .
March 14th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها